|
|
|
|
|
جمعه 12 تير 1394 ساعت 18:21 |
بازدید : 23820 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
نخواهی دید جز من، در کسی این سربه راهی را
بـــرای بردن دریــــا بیــــــاور تنگ ماهــــــی را
جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی
به هــم پیوند داده انتهـــای این دوراهـــــی را
مرا می خواهــی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را
بـرای دیدنت فرقـــی ندارد راه و بـی راهه
به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانی " مولوی " و این اواخر هم " پناهی " را !
-------------------------------------------------------
روی لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخم هایت را کمـی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست
خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصه اش آنچـه مورخ ها به ما گفتند نیست،
خواست تا از چشم زخم دشمنان حفظت کند
خــوب مـی دانست کـــار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیریــن زبانــــی کـار دستــم داده ای
قند خون از خوردن ِ بیش از نیاز ِ قند نیست
ای تنت شیــراز راز آلـــود فتحت می کنم
گرچه در رگ هام خون پادشاه زند نیست
--------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر سورنا جوکار ,
اشعار سورنا جوکار ,
شعر ,
سورنا جوکار ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|